ریشه های فراماسونری در ایران
حوض کوثر
سه شنبه 12 دی 1391برچسب:, :: 17:17 ::  نويسنده : مصطفی

 فراماسونری و فراماسونرهای ایرانی

واژه فراماسونری
واژه فراماســونری احتمالاً از freestone mason گرفته شده. Freestone mason در انگليسی به معنی سنگـــتراش ظريف کار است. برخی واژه فراماسونری را بنّای آزاده می‌دانند يعنی بنّايی که بدون مزد کار نمی‌کند.کـــسی که عضو فراماسونری است فراماسون يا ماسون ناميده می‌شود همچنين ساختــــمانی که مرکز فعاليت ماسونهاست لژ ناميده می‌شود.
فراماسونری از جمله اولين حرکت‌های روشنفــــکری در ايران اســـت ولی به دليل وابستگی لژهای فراماسونری به کشورهای خارجی فراماسون‌ها همـواره به دنبال کســـب منافع برای دولت‌های خود نيز بودند. از آنجا که فراماسون‌ها اسرار خود را در خارج از جمع خود بروز نمی‌داندند و سوگند می‌خورند که هرآنچه در ميانشان رخ می‌دهد را در خارج از لژ فراموش کنند
در ايران دوره قاجــار و پهلوی اول به دليل بيــم از نفوذ بيگانگان فعاليت فراماسون‌ها محدود می‌شد. و فعاليـــت‌های فراماسون‌ها در اين دوره عموماً فرهنــــگی بود هر چند برخی فراماسـون‌ها به درجات عالی حکومتی نيز نائل آمدند.
 
بنيانگذار نخستين انجــمن فراماســونري در ايران
بنيانگذار نخستين انجــمن فراماســونري در ايران «ميرزا ملــكم خان ارمــــــني» است. او بنـيان گذار نخستين تشكيلات فراماسونري است كه با كسـب اجازه از ناصرالدين شاه و با نام «فراموشخانه» شروع به فعاليت نمود. انتشار نشريه «قانون» مهمترين اقدام وي براي نشر انديشه هاي سكولاريسـتي و اومانيستي در ايران بود.
 
ميرزا ملکم خان
ميرزا ملکم خان، روشنفکر تحصيل کرده پاريس. وی اولين لژ فراماسونری ايران را با حمايت ميرزا آقا خان صدر اعظم (از حاميان فراماسـونری) تاسيس کرد و تعهد داد که بر خلاف مصالح شاه و کشور عمل نمی‌کند. بعد از برکناری ميرزا آقا خان، ناصرالدين شاه يکی از روحانيان مورد اعتماد خود را برای کسب اطلاعات راهی فراماسونی ملکم خان کرد و چون آن را مطابق مصالح سلطـنت ديد آن را تعطيل کرده و ملکم خان را بازداشت و به عراق تبعيد کرد. بعدها با پادرميانی ميرزا حسـن خان مشير الدوله مورد عفو قرار گرفت و سفير ايران در مصر و سپس انگلستان شد. وی در دوره سفارت در انگليس به دليل گرفتن چهل هزار ليره به تهران احضار شد که از آمدن امتناع کرد و مجدداً با پادرميانی دوستانش به مدت پنج سال ديگر در اين سمت باقی ماند و درطول اين مدت مقدمات اعطای امتياز راه آهــــــن و بانک بهره برداری از منابع ايران را به بارون ژوليوس رويتر فراهم کرد.
وی همچنين برای تامين مخارج سفر خارج ناصرالدين شاه پيشنــهاد کرد که امتـــياز لاتاری به يک شرکت انگليسی داده شود که با مخالفت مردم عملی نشد و باعث شد وجهه دربار و شاه به شدت خراب شود که درپی آن وی برای هميشه از چشم شاه افتاد و عناوين خود را از دست داد. ملکم خان درزمان مظفرالدين شاه به عنوان سفير ايران به رم رفت و درسال ۱۹۱۸ درآنجا درگذشت.
بعد از ملكم خان شاخصــترين اعضاي لژهاي فراماسونري «ميرزا فتحعلي آخوند زاده ، ميرزا ابراهيم خان حكيم الملك (طبيب مظفرالدين شاه) ، شيخ ابراهيم زنجاني ، حسن تقي زاده و …بودند.
اينان چهره هاي اصلي تاثير گذار بر روند سكولاريزه شده نهضت عدالتخانه و انحراف انقلاب مشروطه هســـتند كه با اجتماع در چنـــدين حزب اسم و رسم دار و نيز چند لژ و انجمن مخفي فراماسونري و استقبال از ديكتاتوري رضاخاني ، موجب سركوب رهبران اصلي اين انقلاب را فراهم كردند.
 
سيدجمال الدين اسدآبادی
سيد جمال الدين اســـــدآبادی، يا سيد جمال الدين افغانی که با بيــــش از ۲۱ اسم در کشورهای مختلف فعاليت سياسی داشت. وی در ده لژ فراماسونری در شهــرهای قاهره، پاريس، لندن و استانبول عضويت داشت. و موسس لژ محفل الوطنی مصر و استاد ارجمند لژ کوکب شرق در قاهره بود.
وی پس از اخراج از مـصر به ايران بازگشت و از شــاه برای وام گرفتن از روسيه انتقاد کرد. وی را که در باغ مجـــــاور حرم عبدالعظيم بست نشسته بود بازداشت و به عراق تبعــــيد کردند. وی از آنجا به انگليس رفت و با ميرزا ملکم خان و چرچيل (پدر وينستون چرچيل)، بلنــت و ادوارد براون، مستشرقان انگليسی آشنا شد. وی بعدها به استامبول رفت. در آن زمان دولت انگليسی به دنبـــال ايجاد کمربندی از ممالک اسلامی به دور روسيه برای جلوگيری از نفوذ به هند بود و اسدآبادی يکی از مجريان اين طرح شد. وی طرح اتحاد ممالک اسلامی را به سلطان عبدالحـــميد عثمــانی پيشنـــهاد کرد و وی را برای رياســـــت اين اتحـــاديه نامزد کرد که مورد اســتقبال سلطان قرار گرفت. در همين دوران وی ميرزا رضـــای کرمانی را برای ترور ناصرالدين شاه که به روسها نزديک بود تحـريک کرد تا زمينه برای اتحاد کشورهای ايران و عثمانی فراهم شود.
 
ميرزارضای کرمانی
ميرزا رضــــای کرمانی در اعترافات خود می‌گويد: وقتی شرح مظالم خود را به ســيد گفتم گفت تو غيرت نداری ظالم را بايد کشـــت. در ۱۸۹۶ ناصرالدين شاه در حرم عبدالعظـيم به با گلوله ميرزا رضـا کشته شد. پس از اين ماجرا سلطان عبدالحميد هم به سيد و رابطه اش با انگليسی بدبين شد و چندی بعد مسموم شد که شايع است با تحريک ســيدجمال الدين بوده‌است. وی همچنين در شورش مصر که منجر به بمـــــباران اسکندريه و تل الکبير و اشغال انگليسـی‌ها شد راســاً عامل شورش بوده و عده‌ای عمليات او را به دســــتور و به نفع سياست‌های استعماری انگليس در مصر می‌دانند.
 
دوره پهلوی
در دوره محـــمدرضا پهلوی برخلاف دوران رضاشاه با گســـترش روابط سيـاسی با غرب به خصوص انگلستان لژهای فراماسونری فراوانی در ايران تاسيس شد و نفوذ فراماسون‌ها در سياسـت ايران به شدت گسترش يافت، هرچــــند هيچ يک از افراد سرشـــناس خانواده پهلوی دســـــت کم به طور رسمـی عضو هيــــچ لژ فراماسونری نبودند ولی بسياری از رجال سياســی، نخست وزيران، وزيران، نمايـندگان مجلسين و فعالان سياسی از فراماسون‌های سرشناس بودند
 
ارنست پرون 
ارنست پرون نيز خدمتکاری بود که در مدرســـه له روزه در زمان تحصــيــل محـمدرضا شاه به کار مشــغول شد وی که دارای معلومات بسيار بالايی در ادبيات و فلسفه بود به سرعت مورد توجـه وليعهد ايران قرار گرفت وبا وی به ايران آمد. هرچند رضاشاه مخـــالف حضور وی در دربار ايران بود و وی را جاســـوس می‌دانســـــت ولی دوستی وی با وليعهد وی را به دربار ايران راه داد. وی ازبنيانگذاران لژپهلوی بود که به گفته فردوســـت با اجازه محمدرضا پهلوی تاسيـــــــــس شده بود. پرون در طول حضورش در ايران از فراماسون‌ها حمايت زيادی کرد.
از لژهای فراماسونری ايران می‌توان به موارد زير اشاره کرد:
• لژ روشنايی در شيراز
• لژ بيداری ايرانيان
• لژ همايون
• لژ مولوی
• لژ تهران
• لژ خيام
• لژ کوروش
• لژ مهر
• لژ ستاره سحر
 
قلمرو فراماسونری
فراماسوني از انجمن مخفي و تشكيلات سري است كه در سده هاي اخير در اروپا و امريكا و سپس در ممالك شرقي نقش چشمگيري درتحولات فرهنگي اجتـــماعي و سياسي جوامع انساني داشته است. به يقين نخستين جمعيت هاي ماسونها بين سده هاي نهم تا هفدهم ميلادي ايجاد شده است. اين انجمن ها ماهيت صنفي داشتند و همانطور كه از اسمش پيداست براي دفاع از جايگاه صنفي و حقوق اجتماعي بناها و معماران كاتدرال(كليـــــساي جامع) پديد آمدند. دراواخر قرن دوازدهم يا اوايل قرن سيزدهم بنايان و معماران كليساهاي بزك المان كه اغلب يهودي بودن تشكلي به نام«اتحاديه كارگران بناخانه» را بنا نهادند. محل استرار اين اتحاديه «لژ» ناميده مي شد. و هدف از حضــور در اين اجتماع بحث و تبادل نظر درباره تجربيـــــات حرفه اي بود. اينان براي اين كه توانمندي حرفه اي خود را حفظ كنند جلســات و نشــستهاي خود را سري برگزار مي كردند و از راهــيابي افراد غير عضــو به لژها به شدت جلوگــيري مي كردند.و طبــيعتا براي حفظ شان اجتماعي خود در باره مقولات سياسي و اجتماعي نيز بحـــث مي كردند و مي كوشـــيدند درجهت منافع خود به اقدامات \\\"سري \\\" نيز دسـت بزنند. تاملي بر پيشينه نظري فراماســونري از نظر نظري اين جمعيت ها بيش از هر مكتبي ، تابع «تصوف جهودي» يعني «قباله» است ! اين مكتب رازآلود و شبه عرفاني را «اسحاق كور يهودي» بنا نهاد. واژه \\\" قباله\\\" از ريشه عبري «قبل» و به معناي «سرسپردن و دل ســــپردن است» ،(كه يكي از اركان تصوف و درويشي ميباشد !!) و مجموعه تعاليم باطني را در برمي گيرد. و اين مكتب راز آلود در دين يهود سابقه هاي ديرينه دارد و نشانه هايي از جادوگري و ساحري !! برخي از يهوديان نخستين را مي توان درمكاتب مصر باستان نيز يافت. (گوساله سامري و...) اسحاق كور و شاگردانش از بنيانگـــــذاران آموزه های «اومانيسم سكولار» هستند. احيـــاي آموزه هاي اسرار آميز قباله در«خانقاه موسي بن نهمانديس» همزمان با شكل گيري لژهاي ماسوني بود.
در دوره معاصر به موازات تاثـــيرپذيري بخشــهايي از جامعه ايراني از امواج مدرنيـــته ، حلقه هاي دراويش نيز مورد توجه انجمن هاي سري و تشكلات ماسوني \\\" مبلغ افكار مدرنيستي واقع شد.
برخي از چهره هاي شاخــص فراماسونري مانند \\\" جيــمز موريه \\\" اين حلقه هاي را كانون توجه خود قرار دادند. همــزمان با تلاش دربار قاجار\\\" و جريان هاي ماسـوني و شبه روشنفكر وابسته به غرب – كه براي محدود كردن نهاد مرجعيت \\\" و روحانيت در كشور شكل گرفته بود – حلقه هاي دراويش و خانقاه ها به عنوان يكي از نهادهاي اجتماعي كه مي توانست موازي با نهاد مرجعيت فعال شود ، بيـش از پيش مورد طمع آن جريان ها قرار گرفت.در حالي كه فرقه سازي و نيز بازسازي فرقه هايي چون اسمـاعيليه \\\" در دستور كار دشمــــــنان مرجعيت شيعي قرار داشت ، تقويت سلسـله هاي دراويش نيز مي توانست مكـــمل اين برنامه باشد. البته صوفـــيه ايران در سده هاي اخير پيوندي جدي با تشيع داشت و اغلب ايشان با وجود آن كه اقطاب طريقت خود را داراي مقامي رفــيع مي دانستـــند ولي در دانش و معارف اسلامي خود را محتاج مرجعيت و فقاهت ميدانستند و براي مراجــع عظام تقليد نيز احترام قائل بوده و به آنان اعتــقادي راسخ داشتند و اساسا نمي توانستند با مقابله با مرجعيت در متن جامعه جايي داشته باشنـــــد.اما در دهه هاي اخيركه امواج مدرنيزاســـيون شيرازه جامعه ايراني را با چالش مواجه كرد ، زمزمه هاي امتـــناع از نهاد مرجـــــعيت د رحلـــقه هاي دراويــــش شـــدت يافـــت.كانــون اين زمـزمه (امتناع از نهاد مرجعيت) از خانقاه «ظهيرالدوله» بود. اين خانقاه كه محفلي پوشــشي براي يك \\\" لژ فراماســونري \\\" به نام «انجمن اخوت» بود ، از ســوي يكي از وابستگان به دربا كه دلـبسـته غرب نيز بود اداره مي شد. اين انجمن نخسـتين كانون جدي دراويش ، هنرمندان ، و اديبان فراماسونر نيز بود كه ضمن استفاده از ظواهر طريقت صوفيه و برپايي مجالــس وعظ ، خطابه ، شعر و موســيقي ، مبلغ آراء و انديــشـه هاي ماسوني درميان اين بخش از نخـبگان جامعه بود. دراين تلاش براي نفوذ در ديگر كانونها ي صوفيه بويژه «نوربخشيه ونعمت اللهي گنابادي» ازسوي فراماســـونرها به يك سري نتايج رسيد كه دراين زمان تا حدودي از آن قابل لمــس است
فراماسونري عنوان مقوله اي پيچيده ونهان روش است كه براي سيطره جهانخواران بر مـنابع مادي و معنوي جهان تلاشي چند صد ساله دارد. اين نهاد بين المللي با شــاخ و برگهايش نسبــت معيــني با «صهيونيسم» دارد وبراي پيشبرد اهداف خود كانونهاي مختلف فرهنگي و سياسي جوامع مختلف را هدف خود قرارمي دهد. يكي از اين كانونهاي جدي كه در ايران هدف فراماســونرها قرار گرفت ، حلقه هاي دراويش و زاويه ها و خانقاه هاي متصوفه بود.
در دهه هاي اخــير كه امـــواج مدرنــيزاسيون ، شــيرازه جامـــعه ايراني را با چالــش مـواجه كرد «خانقاه ظهيرالدوله» انجمنـــي مخفي براي هدايــت دراويش ، هنرمــندان و اديبان به سوي اهداف فراماسونري تشكيل داد تا ضمن انحراف جامعه ايراني از مرجعيت به طريــقت متصوفه، راه را براي نفوذ بيشتر در امور كشور هموار كند.
«علي خان ظهيرالدوله قاجار» داماد ناصــرالدين شاه كه جانشــيني \\\"صفي عليشاه \\\" را يافته بود، با تاسيس اين انجمن در پوشش يك \\\" خانقاه \\\" پيوند فراماسونرهاي مشهوري چون \\\"تقي زاده \\\" با اديبان و هنرمنداني چون ملك الشعراي بهار- ابوالحسن خان صبا – رهي معيري – درويش خان – ايرج ميرزا – محمد حســين لقمان ادهم – روح الله خالقي – فروغ فرخ زاد – سعــيد نفيسي و... را برقرار كرد و كوشيد تاثير مورد فراماسونرها را برآنان جديت بخشيد.
فراماسونری يا فراموشخانه جمع کانونــــــهای برادری گسترده‌ای در جهـــان اســـت. اين کانون‌ها ريشه‌های بسيار کهنی در اروپای غربی دارند.
فراماسونری يک سازمان نيـــست، بلکه کانون‌های مختلفی فراماسون هستند. برخی از اينها با هم در رابطه‌اند يا کانون بزرگ‌تری را تشکيل می‌دهند. برخی ديگر کم و بيش کاملاً مستقل‌اند.
 
خيانت‌های فراماسون‌ها
فراماســـون‌ها در ايران عموماً وابســـته به دولت‌های غربی به خصــــوص انگلستان بودند و عمده فعاليت‌های آن‌ها در جهت حفظ منافع اين دولت‌ها بود. از جمله می‌توان به نقش فراماسون‌های شناخته شده‌ای در قرارداد الحاقی گس-گلشـائيان و مساله کاپيتالاسيون اشـــاره کرد. که در اولی محمد ساعد (نخست وزير و فراماسون عضو لژ مولوی) به همراه عباسقلی گلشائيان (فراماسون نامی و عضو لژ مولوی) نقش داشتند و در ماجرای کاپيتولاسيون، حسنعلی منصور (نخست وزير)، عباس آرام (وزير امور خارجه) و شريف امامی (در آن زمان رئيس مجلس سنا و استاد بزرگ لژ فراماسونری) نقش کليدی داشتند.
 
ضرورت توجه به نقش پنهان فراماسونری در تحولات تاريخ معاصر ايران 
دوره قاجار در تاريخ معاصـر ايران به دلايل متعـــــددی كه عمــــده ترين آنها ارتباط نزديك ايران با كشورهای غربی اســـــت، دارای اهميت بسيار است. توجه غربيان به ايران در اين دوره در چارچوب رقابتهای استعماری انگلســـتان، روسيه و فرانسه شكل گرفت. به واسطه اين ارتباط مسايل جديدی در داخل ايران بروز نمود كه از جمله آنها می توان شيوع نوع خاصی از نگرش به غرب را مشاهده كرد كه منشأ تحولات وسيعی در ايران شد. وجـــه غالب اين نگرش كه مبتنی بر خودباختگی و مرعوب شدن منــــاديان غربگرايی در برابر پيشرفتهای جوامع غربی بود و در قالب حيرتنامه ها و آثار مكتوب افرادی نظير ملكم خان عيان شد، عبارت بود از دعوت ايرانيان به پذيرش تمدن غرب بی هيچ دخل و تصرف. از همين زمان و در ارتباط با نگرش فوق پديده جديدی تحت عنوان فراماسونری يا فراموشــخانه در تاريخ معاصر ايران بروز می نمايد كه در رأس آن مناديان غربگرايی قرار داشتند و ايرانــــيان را برای رسيدن به مدينه فاضله كه همانا جامعه غربی بود، تشويق به ايجاد محافل فراماســــونری و عضــــويت در آن می كردند. اين كلام آخوندزاده كه ايرانيان را مخاطب قرار داده و می گويد: ای اهل ايران اگر تو از نشاه آزاديت و حقوق انســانيت خــــــبردار می بودی به اين گونه عبوديت و به اين گونه رذالت متـــحمل نمی گشتی، طالب علم شده، فراموشـــخانه ها می گشادی، مجتمعها بنا می نمودی و خود را از قيود و عقايد پوچ و از ظلم ديسپوت نجات می دادی، بيانگر ارتباط نزديــــــــك جريان غرب زدگی با مجامع فراماسونری است كه در اين دوره لازم و ملزوم يكديگر به شمار می آمدند. توصــيه آخوندزاده بعدها به وسيله ملكم خان جامه عمل به خود پوشــــــيد و به جای رهانيدن ايرانيان از قيود استبداد داخلی، بند وابستگی به غرب و بيگانگان را نيز بر جامعه ايران تحميل نمود. روند وابستگی جامعه ايران به غرب با ورود اولين دسته از ايرانيان به مجامع فراماسونری كه در آغاز منحصر به سفرا و محصلان اعزامی به اروپا بود، تشديد شد و رفته رفته با گسترش يافتن شبكه لژهای فراماسونری و افزايش اعضای آن كه عمدتاً از ميان طبقات صاحب نفوذ سياسی، اقتصادی، اجتماعی گزينش می شدند، ابعاد گسترده تری يافت. تجمـع تعداد زيادی از رجال قدرتمند در لژهای فراماسونری كه براساس آموزشهای ماسونی ملزم به حمايـــت از يكديگر بودند، شبكه ای پنهانی ايجاد كرده بود كه علیرغم ادعای عدم مداخله در امور سياسی به نحوی فعال در كليه امــور مداخله می نمودند كه به نمونه های بارزی از اين مداخلات اشاره خواهد شد. متأسفانه در تاريخنگاری معاصر ايران مسئله حساس و شايان توجهی همچون فراماســونری كه رابطـــه غيرقابل انكاری با تحـــولات تاريخ معاصر ايران دارد ناآگاهــانه و در مواردی آگاهانه مورد بی توجــهی قرار گرفته و از كنار آن به سادگی عبور شده است. اين امر نه تنها در بررسی تحولات بلكه در شــــرح حال نويسی معاصر نيز مورد كم توجهی و غالباً بی توجهی قرار گرفته است به نحوی كه يا ذكری از عضــــويت رجال دوره های قاجار و پهلوی در كانونهای ماســـونی نمی شود و يا فقط به اين موضوع اشاره می شود كه فرد موردنظر عضو فراماسونری بوده، همچنانكه ممكن است عضو كتابخانه نيز باشد و به همين سادگی عضويت در فراماسونری آن چنان در سايه اغماض قرار می گيرد كه گويی هيچ تأثيری در كنش اجتماعی - سياسی شخصيت مورد بحث ندارد. البته اين مسئله منحصر به اين موضوع نيست، مســـايلی از قبيل فعاليت دستگاههای اطلاعاتی بيگانه در ايران، نقش افرادی نظير اردشيرجی، شاپورجی و... يا مطرح نشده و يا با تحريف و تخفيف، تصويری واژگونه از اين وقايع ارائه شده است. تبعات چنين بی توجهی عبارتند از ناديده گرفته شدن يكی‌ازعوامل تعيين كننده دروقايع مهم تاريخ معاصر كه منجربه ارائه تحليل ناقص وبعضاً غيرصحيح ازحوادث میشود.
گفتنی است كه منظور از ذكر اين مطالب بزرگنمايی درخصوص فراماسونری نيست، فراماسونری يكی از عوامل مؤثر در تحولات است كه بايد در كنـــار ساير عوامل به نحو شايسته مورد بررسی و تعمق قرار گيرد. فقدان يك مفهوم روشن از فراماسونری در بين افراد جامعه و حتی مجامع علمی و دانشــگاهی از تبعات ديگر اين بی توجـهی است كه منجر به كلی گويـــی، ساده انگاری، و بزرگنمايی در اظهــارات و مكـــتوبات شده است. عده ای فراماســـونری را سازمانی پيچـيده و مخوف توصيف می كنند و در ذكر مصاديــق آن به كلی گويی می پردازند و يا دچار بزرگنـمايی و افراط می شوند، عده ای اصل تشكيلات فراماسونری را مثبت تلقی می كنند وتمامی عيوب رابه افراد واعضانسبت می دهند، عده ای نيز راه افراط می پيمايند و عيب افراد را نيزمختص به ايرانيان می دانند و اروپائيان ماسون را افرادی شريف معرفی می كنند. اين آشفتگی بيانگر فقدان يك تحليل جامع وصحيح ازمبانی فراماسونری و تكاپوی سياسی - اجتماعی آن در ايران است كه شايسته توجه جدی است.
درخصوص كم توجهی به نقش فراماسونری درتحولات تاريخ معاصر معمولاً توجيهات زيرعنوان می شود:
 
الف) كمبود اسناد و اطلاعات
لازمه تحقيق درخصوص هر موضوعی دسترسی داشتن به منابع و اسناد و مدارك مربوط به آن است كه متأسفانه درباره فراماسونری به علت اصرار آنان بر پنهانكاری و نهان روشی اطلاعات جامعی در دسترس قرار ندارد. اما اين مسئله نمی تواند پاسخ قانع كننده ای به اين بی توجهی باشد. اطلاعات ارائه شده در ايران درخصوص فراماسونری اگرچه ناقص است ولی به اندازه ای هست كه بتوان آن را دستمايه يك كار تحقيقی قرار داد. آثاری نظير فراماســـــونری و فراموشـخانه در ايران اثر اسماعيل رائين علیرغم تمام كاستــيهای آن و تمامی ملاحظاتی كه در مورد آن وجود دارد دربردارنده اسناد مهمی است كه بررسی آنها می تواند راهگشای تحقيـــق درباره اين موضـــوع باشد مضافاً اينكه كتب ديگری نيز قبل و بعد از انقلاب منتشر شده كه هر كدام دربردارنده اطلاعاتی در اين خصوص می باشد.
 
ب) كم اهميت دانستن موضوع
عده ای كه غالباً يا ماسون هستند و يا اطلاعات جامعی از ماهيت اين جمعيت ندارند بر اين باورند و يا چنين وانمود می كنند كه فراماسونری اساساً يك حركت اخلاقی است و اصلاً موضوعيت سياسی ندارد. نگاهی گذرا به عملكرد ماسونها چه از لحاظ فردی و چه از لحاظ تشكيلاتی كه به نمونـــه هايی از آنها اشاره خواهد شد بی پايه بودن اين اظهارات را ثابت می كند. منظور اين عده از طرح چنــين ديدگاهی كم اهميت نشان دادن تأثير فراماسونری در تحولات تاريخ معاصر است و با همين انگيزه از طرح هرگونه بحثی در اين زمينه خودداری می كنند. قبل از انقلاب اسلامی، ماسونها حتی الامكان از چاپ هر كتابی بر ضد خود جلوگيری می كردند و با قاطعيـــت می توان اظهار داشت كه چاپ معدود كتاب و مقاله در اين زمينه فقط با حمايت دربار و ساواك برای افرادی نظير رائين ممكن شد.
اصرار ماسونها بر عدم نشر هر خبر و اثـــری درباره تشكيلات ماسونی باعث شده بود كه آنان با چاپ آثاری از سوی خود ماسونها نيز كه با هدف دفاع از اين جمعيت تأليف می شد مخالفت نمايند، عده ای ديگر كه وابستـــــگی ای به فراماسونری ندارند اما در زمره كسانی قرار می گيرند كه سعی دارند اين موضوع را كم اهميت جلوه دهند افرادی هستــــند كه در پاسخ به افراط قائلين به نظريه توطئه دچار تفريط شـــده و با تكيه بر آرا و نظرياتی مانند نظريه بازی ها و... قائل به عدم وجود توطئه و يا كم تأثير بودن آن هســــتند. تكيه اين افراد عمــدتاً بر اسناد و يا اطلاعات رسمی است و معتقدند كه اگر توطئه ای هم وجود داشته باشد می بايست در پرتو داده های عينی و اسناد و مدارك تاريخــی و بدون جانبداری عاطفی مورد بررسی و تحليل قرار گيرد. اين ايراد بر نظريه توطئه كه به شكلی افراطی و گاه سطحی سعی در نسبت دادن وقايع به عوامل خارجـی و مراكز توطئه گر دارد وارد است، اما از ســـوی ديگر بايد درنظر داشت كه با ساده انگاری گرفتار توهم عدم وجود توطئه نيز نشد و نيز بايد دانست كه توطئه گران هيچ گاه به شكلی آشكار و عريان اقدام نمی كنند تا بتوان فعاليت آنان را با معيارهای رايج مورد بررسی قرار داد. تحليل اين وقايع باتوجه به رعايت اصول پنهانكاری از سوی دستگاههای اطلاعاتی و مراكز پنهانی توطئه گر، نياز به شمی قوی دارد كه متوجه شگردهای مختلف توطئه گران بشود. عدم انتشار اسناد مراكز اطلاعاتی و مجامع پنهانی مؤثر در وقايع از جمله اسناد مربوط به انقلاب مشروطه از ســـوی دولت انگلستان- باتوجه به اينــكه در آن كشور پس از مدتی اســـناد از حالت محرمانه خارج می شـــوند و قابليت انتشار پيدا می كنند - پس از حدود صــد سال و يا نابود كردن اسـناد مربوط به كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در سازمان سيا كه مدتی قبل اعلام شده است، عليرغم صحــت يا عدم صحت اين خبر همگی حاكی از آن است كه انجام توطئه هيچ گاه با شعار و اعلان صريح همراه نبوده است و نخواهد بود. و كشورهای توطئه گر با شگردهای مختلف از قبيل عدم انتشار حقايق، مســـخ واقعيتها با انتشار جهت دار اخبار، و نهايتاً از بين بردن و يا مخدوش كردن اسناد و مدارك اصيل حتی الامكان از آشكار شدن حقايق ممانعت می كنند. بنابراين تحليل وقايع با استناد بر مشهودات جهـت داری كه در اختيار افكارعمومی قرارگرفته است هرگز ما رابه كشف حقايق مستور رهنمون نمی گردد. لذا بايد سعی نمودكه بدون گرفتارشدن در چنبره نظريه های مختلف با درنظر گرفتن ترفندهای پيچيـــده بازيگران رويدادهای گوناگون تاريخ معاصرايران، به تحليل وقايع پرداخت. بعضی از مخالــــفين نظريه توطئه با مستمسك قرار دادن افراط قائلين به تئوری مزبور كه هر واقعه ای را بدون تحليـــل جامع منسوب به دست پنهان توطئه گری مخوف می كنند، سعی دارند كه موضوع توطئه را يا منتـــفی و يا به صورت موضوعی جانبی و فرعی قلمداد نمايند. موارد مختلفی مانند نقش انگلستان در وقايـــعی نظير انقلاب مشروطه، كودتای ۱۲۹۹ و روی كار آوردن رضاخان، و... نقش فراماسونری در تحـــولات تاريخ معاصر ايران به عنوان مصاديق تئوری توطئه از سوی آنان، مورد ترديد و يا انكار واقع می شود. نمونه ای از اين گونه نگرش به تحولات تاريخ معاصر ايران را می توان در مقاله آقای احمد اشرف در فصلــــنامه گفتگو شماره ۸ مشاهده كرد كه به جهت ذكر فراماسونری به عنوان يكی از مصاديق عمده مورد علاقه قائلين به نظريه توطئه و ارتباط آن با موضوع مورد بحث، به آن میپردازيم. وی در مقـــاله خود تحت عنوانتوهم توطئه درخصوص فراماسونری اظهار داشته است:
در شالوده فكر ايرانی، مراكز پنهانی فراماسونری، بهايی و يهود شبكه درهم تنيده ای تشكـــيل داده اند كه سير حوادث و مشی وقايع تاريخ معاصر و شخصيتهای پرنفوذ جهان را همچون عروسكان خيمه شب بازی از پشت پرده هدايت می كند... در اين ميان فراماسونها بيش از دو گروه ديگر درگير انواع توطئه ها، دسيسه پردازيها و توهم توطئه بوده اند
تمهيداتی که فراماسونری برای رسيدن به اهداف خود مورد استفاده قرار داده است، عبارتند از:
1 – تلاش برای بدســـت گيری قدرت سياسی همه ی کشورهای جهان.امروزه سران قدرتمند در اکثر کشورها، يا بخشی از تشکيلات فراماسونری هستند و يا تحــت تأثير کشور های ماسونی قرار دارند. اين مطلب در مورد کشورهای خاورميانه مانند ترکيه، عراق، عربستان و... نيز صدق می کند. برای مثال در ترکيـــه لژها و مـــجلات ماســـونی همچون «معمار سينان» علناً فعاليــــت می کنند و بسياری از سياستـــــمداران اين کشور نيز ماسون می باشنــد. همچنين در ماه May سال 2007 (سال جاری) فراماسونرهای عراقی جشن تأسيس اولين لژ خود را برگزار کردند. کشـــورهايی مثل عربستان نيز که لژ ندارند، عملاً تحت سيطره ی کشورهای ماسونی مانند آمريکا و اســـراييل قرار دارند. به جرأت می توان گفت که تنها کشوری که در مقابل تشکيلات شيطانی فراماسونری ايستادگی کرده و به عنوان بزرگترين دشمن فراماسونری به شمار می رود، ايران اسلامی است. لازم به ذکر است که در کنار ايران، مجاهـدان حماسه ساز لبنانی و فلسطينی نيز قرار دارند، اما حکومت کشورهای مذکور در دست مجاهدان نيست. الــبته در ايران زمان پهلوی، تعداد زيادی از نخست وزيران، فراماسون بوده اند. مانند: امير عباس هويدا که بيشترين مدت نخست وزيری را داشته و شريف امامی که استاد اعظم فراماسونری بوده است. ارتباط محمد رضا پهلوی نيز با فراماسونری بسيار زياد بوده است.
2 – ايجاد دو کشور قدرتمند آمريکا و اسراييل به عنوان دو بازوی سياسی و نظامی مهم.
3 – ايجاد سازمان ملل متحد به عنوان يک دستگاه ماسونی. سازمان ملل متحد با فريب افکار عمومی و در قالب شعار ايجاد صلح و ثبات در جهان، فعاليتهای خود را در جهت منافع فراماسونری انجام ميدهد.
در مورد ارتباط سازمان ملل متحد با فراماسونری، شواهد بسيار زياد و محکمی وجود دارد که ما به بخشی از آن ها اشاره کرديم. علاوه بر شواهد مذکور، اگر به جهت گيری های سازمـــان ملل متحد و شورای امنيت اين سازمان در طی سال های قبل توجه کنيم، به حرکت های موذيانه ی سازمـان ملل متحد در جهت اجرای اهداف ماسونی پی می بريم.
4 – تلاش برای انتشار شعار New world order يا (نظم نوين جهانی).اين شـــعار که در مهر ماسونی آمريکا نيز درج شده است و يکی از قديمی ترين مشهورترين شعارهای فراماسونری است، اخيراً توسط جرج بوش پسر و قبلاً توسط پدر او بارها و بارها عنوان شده(214) و سازمان ملل متــحد نيز اين شعار را ســـر لوحه ی خود قرار داده است. فرمان دنيای جدید یا نظم نوین جهانی، فرمان يا نظمی است که ماسون ها قصد دارند آن را با ایجاد یک امپراطـــوری جهانی شیطانی، پیاده کنند. از نظر ماسون ها این فرمان نهایتاً توسط منجی شیطانی آن ها (Antichrist) که شخصی قدرتمند از بين خود ماسون ها است، اجرا خواهد شد.
 
نقش فراماسونری در جهان اسلام و ايران
بنابراين فراماسونري در قرن 19 به يك جمعيـت مرموز، مقتدر، پر شاخ و برگ و جهان شمول تبديل مي شود. بعد از 200 سال از تشكيل لژ بزرگ حالا جريان فراماسونري به زنجيره اي از لژهاي متعدد در سراسر جهان تبديل شده كه همه در خدمت لژ مادر هســـتند مي شود. و در اين زمان مي توان لژهاي فراماسونري را به سه دسته تقسيم كرد: يك دسته لژهاي سه درجه اي هستند كه عمدتاً در انگلستان و اسكاتلند رواج دارند. دسته دوم لژهاي سي و سه درجه اي هستند كه عمدتاً در آمريكا و فرانسه هستند و يك دسته ديگر طيف هفت درجه اي هستند. البته در مصر، لژهاي صد درجه اي هم وجود دارد.
شعارهاي فراماســـونري كه بسيار جذاب هستــند، برادري، برابري و آزادي است. درباره آزادي فقط مطرح مي كنــــند كه اين تشكيلات براي آزادي بشر آمده، حالا آزادي از چه نمي گويند. اما بيشتر به آزادي هاي سياســـي و امثال اين مربوط مي كنند. اما در حقيقت در اروپا وقتي اين شعارها مطرح شد منظور اين بود كه طبـــقه بورژوا آزاد بشود. آن موقع طبقه بورژوا در اروپا آزاد نبود. وقتي دم از برابري مي زند مي خواهد با طبقه اشراف برابر بشود. و درباره برادري هم منـــــظور اين است كه همه در اين تشكيلات با هم برادرند. يعني پادشاهي هم كه در اين تشكيلات وارد مي شود. با بقيه همسان است و در يك جايگاه. 
«مونتسكيو» يك تعبير در مورد نژاد سياه دارد. كتاب روح القوانين او را خود فراماسون ها مي گويند كه مانيفست فراماسونري است. او مي گفت:«من باور نمي كــــــنم خدا با شـــــــعوري كه دارد اين موجود كريه را با اين موهاي وزوزي و لبهـــاي كلفت و بينــي پهن به عنوان انسان خلق كرده باشد» بنابراين معلوم مي شود اينـــها واقعاً طرفدار آزادي و برابري نيســــــتند. در حالي كه خود بزرگترين سيستم برده داري را در اختيار دارند. 
در فراماســــونري برادري، يعني وقتي كه فردي وارد فراماسونري مي شد همه فراماسون هاي ديگر برادر او محسوب مي شوند و همه افراد عضو، حق دارند از امكانات استفـــاده نامشروع ببرند امكان زد و بند و غارت اموال را داشته باشند. 
در ايران نيز اين مـــسئله اتفاق افتاد. نظير برادران هومـــن در غارت ده ونك. چندي پيــش با يك فراماسون كه دو سال پيش فوت شــــد مصاحبه كردم او قاضي بود و تعريــف مي كرد كه وقتـي عضو فراماسونري شدم و نقاب از چهره من برداشتند وحشـــت كردم زيرا عمــده كساني را ديدم كه پرونده هايشان در دادگستري زيردست من بود. به جرم زمين خواري، رشوه و كلاهبرداري و غيره. برادري براي چنين موقعيت هايي براي فراماسونرها كاربرد داشت.
اما مبـــاني نظري فراماســـونري، در قانون اسـاسي فراماسونري كه توسط «جيمز اندرسن» كشيش پروتســـــتان با سابقه يهودي تدوين شد، اين طور بيان شده است كه در فراماسونري موضوع مذهب و سياست جايي ندارد و همه مذاهب مي توانند وارد فراماسونري شوند به شرط آنكه اصرار به مذهب خود نداشته باشند. به عبارت ديگر، با ترويج پلوراليسم مواجه هستيم. 
موضوع دوم، ترويج اومانيسم است كه اينها خود را مروج تربيت انسان مي دانند كه اين تربيت مبتني بر دين نيست. چون فراماسونرها عمدتا بي دين هستند و بخشي از آنها فقط به خدا اعتـقاد دارند. يعني دئيســــت هستند. حتي فراماسونرهاي فرانسوي به خدا هم اعتقاد ندارند. بنابراين حرفG كه از علائم فراماسون هاست و حرف اول كلمه God به معني خداست در علائم لژهاي فرانسوي ديده نمي شود. ترويج ليبراسيم و سكولاريسم هم از تفكرات اينهاست و در نهايت «جهان وطــني» كه شعار يهودي ها است و آنها مطرح مي كنند.
ايرانيان وقتي به هندوستان سفر كردند اولين بار با فراماسونري آشنا شدند و اين كلمه وارد ادبيات ما شد. يكي ديگر از مبادي ورودي فراماسونري عثماني است. غير از اين ها سفرايي كه از ايـــران به خارج فرستاده شدند هم فراماسون مي شوند و برمي گردند.
اتفاقا در فراماسونري ايران يك يهودي زاده نقش اصلي را ايفا مي كند و اولين فراماسون ايراني فردي به نام «ميرزا ابوالحسن خان ايلچي» است كه متعلق به خانواده كلانتري است كه در زمان اينها يهوديان وارد دستگاه شدند و قصد داشتند ايران را به تصرف خود درآورند.
سفير وقت انگليـــس «سرگوراوزلي» در ايران با دو دسـتور وارد ايران مي شود. يك دستور از جانب «جرج سوم» پادشاه انگليــــس كه مأمور مي شود اطلاعات جامعي از ايران تهيه و ارسال كند و دستور دوم او تأسيس لژ فراماسونري در ايران به نام «لژ اصفهان» بود.
سرگوراوزلي طي نامه اي كه به لندن مي فرستد، مي نويسد كه براي حفظ مستعـمرات انگليس، بايد ايران در يك توحش و بربريت دائم نگه داشته شود. شايد منظور او حفظ جامعه ايراني در وضعي آشفته، بي قانون و پراكنده است. به همين دليل هرگاه ما خواستيم پيشرفتي به دست بياوريم انگليسي ها مانع شدند و حتي بعد از انقلاب هم آنها اين سياست را دنبال كردند.
اولين لژ فراماســــونري كه در ايران به وجود آمد و همه بر آن اذعان دارند «فراموشخانه ميرزا ملكم خان» است. در تأسيـــس اين فراموشخانه چند چهره علني و يك چهره پنهان داريم. چهره هاي علني يكي همــــــين ميرزا ملكم خان است «جلال الدين ميرزا» و «حاج سياح» و تعدادي ديگر هستند كه عملكرد اين جمـعيت در راستاي همان پراكنده و آشفته نگه داشتن شرايط اجتماعي ايران است.
قرارداد «رويتر» را ميرزا ملكم خان و ميرزا حســــن خان سپهــــسالار با شخـصي به نام «اسرائيل يوسفات» يك يهودي ظاهرا هندي تابع انگلستان منعقد مي كنند كه در طي آن منابع زيرزميني و روي زميني ايران به مدت 70سال در اختيار بيگانگان قرارداده مي شود. كاري كه حتي امپراطور انگلســـتان هم آن را باور نمي كرد كه واقعا چطور ممكن است يك حكومتي چنين كاري بكند؟!
بساط لژ ميرزا ملكم خان با هوشياري و غيرت حاج ملاعلي كني برچيده مي شود. حاج ملاعلي كني حداقل دونقــش برجسته در تاريخ ايران دارد كه يكي بر هم زدن قرارداد رويتر و ديگري برچيده كردن بساط لژ ميرزا ملكم خان است. در سال 1317 هجري، بعد از مرگ ناصرالدين شاه يك انجـــمن به نام انجمن اخوت در ايران تشكيل مي شود كه صورت ظاهري آن فعاليت هاي درويشــــي است و در خفا محل تجمع و تشكيل جلسات فراماسونري است.
فراماســـــــــــــونري با تأكيد بر پلورالسيم و نسبي گرايي فرصتي ايجاد مي كند تا دگرانديشان و ساختارشكنان بتوانند در آن حضور پيدا كنند.
سال1322 هجري قمري زمينه هاي تأسيس اولين لژ رسمي به وجود مي آيد. عقيده بر اين است كه لژ ملكم خان رسمي نبوده در تأسيس لژ بيداري عناصر دگرانديش و يهوديان نقش داشتنـــد. يهوديان مدارسي در سراسر جهان ايجاد كردند به نام آژانس اسرائيليان. 
اين مدارس را يهوديان فرانسه در ايران تأسيس كردند، هفت استاد اين مدارس در زمره مؤسسين لژ بيداري هستند. به اضافه اردشير جي جاسوس و محمدعلي فروغي و تقي زاده و بقيه كه در ليـــست لژ بيداري اسامي شان ذكر شده است.
از اين تاريخ يعني 1324 هجري فراماسونري در ايران به دو شاخه تقسيم مي شود. دو شاخه اعتدالي و افراطي، شاخه اعتدالي را عباسقلي خان آدميت اداره مي كند و شاخه افراطي را اردشير جي. درگير و دار مشروطه دسته اول براي آرام كردن جامعه به سمت مذاكره با محمدعلي شاه مي روند و تحولات را در درازمدت دنبال مي كنند. اما شاخه افراطي در تمام اغتشاشات مشروطه نقش داشتند.
اين جانب اصل مشروطه را حركت مثبتي براي ملت مي دانم. اما طيف هاي مختلفــي در اين جريان حضور داشتند كه حضور اين طيف ها نسبت به اهداف اين جريان بدبيني ايجاد مي كند.
يكي از جرقه هاي مشروطه چوب خوردن تجار قنــــد در تهران بود. اسناد تاريخي نشـــان مي دهد محرك علاءالدوله حاكم تهران، در چوب زدن ميرزاهاشم قندي كه يكي از تجار قنــد بوده فردي به نام ميرزا حسن خان رشدي، يك فراماسونر است و بنا به نقلي پدر مدارس جديد نيز است.
پس از چوب زدن تجار تهران، مردم شورش و به اين عمل اعتراض مي كنند. ميرزا ملك منصور (شاه السلطنه) پسر مظفر الدين شــــاه كه يك فرماسونر است به صدراعظم مراجعه مي كند و به جاي اينكه آشوب را آرام كند عين الدوله را تحريك مي كند به ايستادن جلوي مردم كه اين واقعه منــجر به كتك خوردن بعضي علما و عصبانيت بيش از حد مردم و حتي كشتــه شدن «عبدالحمــــيد» روحاني جوان مي شود و آتش مشروطه اينگونه برافروخته مي شود و اداره امور را از دست نخبگان اصيل و متفكران و روحانيت شيعه خارج كرد و بدست مجامع ماسوني داد. 
از آن روز تا كودتاي 1299 و بعد از آن، ايران روي آرامــــش را نديد. هر وقت ايراني ها خواستند به توافق برسند فراماسونرها با توطئه گري مانع شدند و كار را به، به توپ بستن مجلس كشــاندند و باعث دخالــــــــت گسترده انگليس و روسيه در ايران شدند و با تحصن در سفارت روسيه و انگليس ماهيت غيربومي و غيرملي به انقلاب مشروطه ايران دادند و با فتح تهران عملا كنترل ايران را به دست آوردند.
ملكم خان در خدمــــت صهيونـــيسم بود و هيچ اعتقادي به اديان ثلاثه (نه اسلام، نه مسيحيت نه يهوديت) نداشت. در خاطرات ناصرالدين شاه آمده كه در پاريس يا لندن ملكم خان، روچيلد را به ديدن ما آورد و روچيلد در خصوص وضعيت يهوديان از حكومت وقت امتيازاتي مي خواستند. ناصرالدين شاه به آنها مي گويد چرا نمي رويد فلسطين را بخريد و يهوديان را در آنجا جمع كنيد و بعدها تاريخ نشان داد كه آنها چنين تصميمي داشتند. 
چون «تئودور هرتزل» كه نزد سلطان عبدالحميد پادشاه عثــماني رفته بود از او مي خواهد كه اجازه مهاجرت يهوديان به فلسطين را بدهد و بهاي سنگيني نيز تقـــبل مي كند. حاضر مي شود تمام بدهي خارجي امپراطوري عثماني را بپردازد و 8 كشتي طلا به امپراطــــــوري بدهند و در ازاي چنين مبالغ هنگفتي فقط اجازه مهاجرت و اسكان در فلسطين را مي خواستند. اما عبدالحميد نمي پذيرد و همين موجب واژگوني دولت او مي شود.
در توطئه سرنگوني حكومـــت سلطان عبدالحميد و فروپاشي امپراطوري عثماني سه بخش به خوبي با همديگر همكاري مي كنند: دسته اول روشنفكران هستند. دسته دوم يهوديان و دسته ســوم بهائيان ايران هستند. بهائيان كه در دوره ناصرالدين شاه از ايران رانده مي شـــوند به بغداد مي روند و به بهانه نزاع ميان بابيه و بهائيه، بهائيان به عكا (فلسطين اشغالي) مي روند و بابيه به قبرس.
سال 1327ه. اوج حاكميــــت بهائيان است و آن ها كمك هاي بي شائبه به دستگاه اطلاعاتي و ارتش انگلســتان مي كنند. به همين دليل اســـــت كه عباس افندي بعد از اينكه امپراطوري عثماني از هم مي پاشد به لقب «سر» ملقب مي شود.
اسناد موجود در لژ بيداري گواه اين مطلب است كه حتي تعيين يك حاكم محلي با تأييد لژ بيـداري انجام مي شده است. مثلا اديب الممالك فراهاني در يك نامه از لژ اجازه مي گيرد كه من را حاكم فسا كرده اند آيا من بروم يا نه؟ بعد هر اتفاقي كه آنجا مي افتد به لژ گزارش مي دهد.
حتي تدوين قانون اساســي را نيز آنها انجام مي دهند؛ برپايه ترجمه قانون اساسي كشورهاي فرانسه، بلژيك، انگلستان، توسط تقي زاده، فروغي و سيدنصرالله تقوي انجام شد. و اين سه نفر از اعـضاي اصلي لژ بيداري ايران هستند. نظام حقوقي ايران كه به سمت سكولاريستي شدن پيش مي رود زير نظر اينان بوده است. اوضاع حقوقي و قضايي و عمده تحولات زير نظر اين سه تن شكل مي گيرد مشـــــيرالدوله پيرنيا (ميرزا حسن خان) به لژ «گرانداوريا» نامه مي نويسد و مي گويد ما مي خواهيم تغييرات گسترده قضايي و حقوقي در ايران ايجاد كنيم.
شما يك حقوقدان به ما معرفي كنـــيد و آنها نيز «مســيو پرني» را به ايران مي فرستند. و تحولات حقوقــي در ايران اتفاق مي افتد كه ميرزا علي اكبر خان داور آن را به اوج مي رساند. به هر حال امري نيســـت كه دخالت اينها در آن نباشــــد. از به دار زدن شيخ فضل الله نوري توســــط همين كميته فراماسونري- كه يك طرف آن يپرمن خان ارمني و طرف ديگر آن شيخ ابراهيم زنجـــاني يهودي زاده است در كسوت روحاني، و از 12 نفر كميته انقلابي، 9 نفر عضو لژ بيــداري هستند- تا كودتاي 1299 توسط اينان صورت مي گيرد.
فاتحـــــــــين تهران قصد تحولات فرهنگي سياسي را دارند و دولت را نيز در دست دارند. با زور مي خواهنـــد دولت مدرن را در ايران سر كار بياورند و پروژه مدرنيزاسيون را در ايران اجرا كنند همان روشنفكراني كه در عهد قاجار دم از قانون و آزادي مي زدند الان در خدمت لژ بيداري و در فكر تحولات گسترده هستند. كشتار علما و برخورد با جريانات فايده نمي كند. بنابراين از سال 1292 تا 1299 ايجاد دولت مدرن و ديكتاتوري نو را ترويج مي كنند.
كودتاي 1299 يك كودتاي ماسـوني است كه همه طيف ها در آن حضور دارند: بهايي ها، يهودي ها، مسيحي ها، علي اللهي ها، صوفــــي ها و اردشيــرجي كه در خاطرات خود به صراحت گفته همه كاره كودتاي 1200 من بودم. و ارتباط او با كانون هاي يهودي كاملا مشخص شده است.
در دوره پهلوي دوم انتقال قدرت از پهلوي اول به دوم توسط يك فراماسونر به نام محمدعلي فروغي انجام مي گــيرد. در سال 1947 لژ بزرگ تشكيل مي شود و در سال 1948 لژ عالي اسكاتي و قريب به 50، 60 لژ فراماسونري در آن زمان در ايران فعال هستند كه حدود 5 هزار نفر عـــضو دارد كه در همه اركان حكومتي حضور دارند. نمايندگان سنا، مجلس، رؤساي دانشگاه ها، وزراي كابينه و حتي در ميان بازرگانان و سفرا و غيره.
وقوع انقلاب اسلامي باعث تعطـــيل شدن لژهاي(شناخته شده) فراماســـونري در ايران شد اما تفكر فراماسونري در قالب هاي ليبراليسم، پلوراليــسم، نسبي گرايي و... ترويج شد و هنوز هم به قوت هر چه تمامتر ترويج مي شود.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان حوض کوثر و آدرس hoze-kosar.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 106
بازدید کل : 33894
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1